ಌಌتنهاترین عشق یه عاشق دل شکستهಌ᠐
همه ی مداد رنگی ها مشغول بودند...به جز مداد سفید...هیچ کسی به او کار نمی داد...همه می گفتند:{تو به هیچ دردی نمی خوری}...یک شب که مداد رنگی ها...توی سیاهی کاغذ گم شده بودند...مداد سفید تا صبح کار کرد...ماه کشید...مهتاب کشید...و آنقدر ستاره کشید که کوچک وکوچک و کوچک تر شد...صبح توی جعبه ی مداد رنگی...جای خالی او...با هیچ رنگی پر نشد
موضوع مطلب : شنبه 87 تیر 15 :: 6:4 عصر :: نویسنده : افسانه
این ماه وماه شعبان وماه رمضان در شرافت تمامندوروایت بسیار از فضیلت آنها وارد شده:
خسته ام....از دلتنگی ها خسته ام....از انتظارهای بی پایان خداجون کمکم کن...از انتظار بدم می یاد دیگه طاقت ندارم...خداجونم دلم برای تو که از همه بهتری تنگه کمکم کن فراموشش کنم ..... موضوع مطلب : یکشنبه 87 تیر 9 :: 5:49 عصر :: نویسنده : افسانه
همه عاشق میشن ، همه دوست پیدا می کنن ، همه دوست دارن عشق بورزند ولی ... چرا با احساسات هم بازی می کنیم ، چرا وقتی نمی تونی دوست باشی دوست میشی ... چرا تو که عاشق نیستی ژست عاشقا رو به خودت میگیری .... موضوع مطلب : پنج شنبه 87 تیر 6 :: 7:45 عصر :: نویسنده : افسانه
چشم چشم :دو ابرو .نگاه من به هر سو:پس چرا نیستی پیشم؟نگاه خیس تو کو؟ گوش گوش دوتا گوش.دو دست باز یه اغوش .بیا بگیر قلبمو.یادم تو را فراموش...؟ چوب چوب یه گردن. جای نری تو بی من. دق می کنم میمیرم.اگه دور بشی از من .دست دست دو تا پا. یاد تو مونده اینجا. یادت می یاد که گفتی:بی تو نمی رم هیچ جا....؟ من؟ من؟ یه عاشق. همون مجنون سابق
اتل متل یک مورچه، قدم میزد تو کوچه، اومد یه کفش ولگرد،پای اونو لگد کرد، مورچه ی پاشکسته، راه نمیره نشسته، با برگی پاشو بسته، نمیتونه کار کنه، دونه ها رو بارکنه، تولونه انبار کنه، مورچه جونم تو ماهی، عیب نداره سیاهی، خوب بشه پات الهی
موضوع مطلب : صدای بارون از بیرون پنجره غوغا کرده بود اما صدای گریه ی من از بارونم بلند تر بود نمیدونم چرا ولی تو آسمون ابری با اون بارون شدیدی که دلمو داشت از جا میکند و تنها همیار و همدمم همین بارون بود موضوع مطلب : پنج شنبه 87 تیر 6 :: 6:35 عصر :: نویسنده : افسانه
زمان طولانی می شه واسه اونایی که غصه دارن... کوتاه می شه واسه اونایی که شادن.. دیر می گذره واسه اونایی که منتظرن. زود میگذره واسه اونایی که عجله دارن.اما... اما ابدی می شه واسه او نایی که عاشقن موضوع مطلب : پنج شنبه 87 تیر 6 :: 6:18 عصر :: نویسنده : افسانه
حمیدرضا سلام.پیامتو خوندم دوست عزیز.شماها نسبت به من لطف دارین هم شما هم سلمان هم مرتضی و چند تا دوستای دیگه که الان اسمشونو یادم نیست شما دوستای خوبی هستین واسم اینجا در مورد نوشته هامم لطف دارین ازتون ممنونم.حمیدرضا جان منو ادد کن jooon_ghazal_jooon موضوع مطلب : سلام قبل هر چیز ولادت حضرت زهرا رو به حضرت مهدی(عج)تبریک می گم.....روز مادر برای همه ی مادرا از جمله فرشته ی خودم مبارک ک ک ک ک امروز می خوام با صدای بلند بگم دوستت دارم مامان جووووووون
موضوع مطلب : اینم یه قصیده از محمّدرضارحمانی معروف به مهرداد اوستا شکوفه ی اشک وفا نکردی و کردم جفا ندیدی و دیدم شکستی و نشکستم،بریدی و نبریدم اگر ز خلق،ملامت و گر ز کرده،ندامت کشیدم از تو کشیدم،شنیدم از تو شنیدم کی ام؟شکوفه ی اشکی که در هوای تو هرشب ز چشم ناله شکفتم،به روی شکوه دویدم مرا نصیب غم آمد،به شادی همه عالم چراکه از همه عالم،محبّت تو گزیدم (من این بیتو خیلی دوست دارم) چو شمع خنده نکردی،مگر به روز سیاهم چوبخت جلوه نکردی مگر زموی سپیدم به جز وفا و عنایت،نماند در همه عالم ندامتی که نبردم،ملامتی که ندیدم ادامه داره ولی تا اینجا فقط واستون نوشتم.... موضوع مطلب : |
منوی اصلی آرشیو وبلاگ پیوندهای روزانه پیوندها آمار وبلاگ بازدید امروز: 1
بازدید دیروز: 4
کل بازدیدها: 203273
|
|