سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ಌಌتنهاترین عشق یه عاشق دل شکستهಌ᠐
پنج شنبه 87 خرداد 16 :: 5:19 عصر :: نویسنده : افسانه

این گل تقدیم به داداشه عزیزم امیدوارم خوشت بیاد عزیزم




موضوع مطلب :


پنج شنبه 87 خرداد 16 :: 4:49 عصر :: نویسنده : افسانه
گل را یکروز ، تو را هر روز، گل را تا وقت پژموردن ، تو را تا وقت مردن دوست دارم


موضوع مطلب :


پنج شنبه 87 خرداد 16 :: 4:44 عصر :: نویسنده : افسانه

وقتی معلم پرسید عشق چند بخشه ؟ زود دستمو بالا بردم و گفتم یک بخش " اما از وقتی تو رو شناختم فهمیدم عشق سه بخشه : عطش دیدن تو ................ شوق با تو بودن............... و اندوه بی تو بودن

 

چقدر خوبه ادم یکی را دوست داشته باشه نه به خاطر اینکه نیازش رو برطرف کنه نه به خاطر اینکه کس دیگری رو نداره نه به خاطر اینکه تنهاست و نه از روی اجبار بلکه به خاطر اینکه اون شخص ارزش دوست داشتن رو داره

 

خداحافظی میکنم و دست از سرت بر میدارم شدن کلاوم اخرت نه دیگه دوست ندارم شدن کلاوم اخرت که بودنت حالا غمه ببین شکستم این همه این همه هم واسط کمه نمیشه از تو بگذرم نه میشه با تو بمونم تو دیگه کوتاه نمیایی تقصیرم و نمودنم




موضوع مطلب :


پنج شنبه 87 خرداد 16 :: 4:11 عصر :: نویسنده : افسانه

میخوامت به خاطر اونت! . . . اون چیزه نازت، میدونی که چی میگم! . . . اونتو میگم . . . اونیکه زیر لباسته . . . اون قلب مهربون

 

love


موضوع مطلب :


چهارشنبه 87 خرداد 8 :: 8:36 عصر :: نویسنده : افسانه

دوست داشتن مثل بازی الاکلنگه می‌مونه، که عاشق‌تر خودشو میاره پایین تا عشقش از بالا بودن لذت ببره

                                                    

یه روز مادرم منو نفرین کرد و گفت: الهی درد بی درمون بگیری. نفرینش گرفت و عاشق شدم

                                                 

 

 




موضوع مطلب :


چهارشنبه 87 خرداد 8 :: 8:22 عصر :: نویسنده : افسانه

می دونی بهترین دوست تو کیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟کسی که اولین اشک تو را ببینه دومیش را پاک کنه سومیش را تبدیل به خنده کند

ویکتور هوگو آدم ها در دو حالت همدیگر را ترک می کنند: اول اینکه احساس کنند کسی دوستشون نداره و دوم اینکه احساس کنند یکی خیلی دوستشون داره




موضوع مطلب :


چهارشنبه 87 خرداد 8 :: 8:9 عصر :: نویسنده : افسانه

یادش بخیر بچّگی.چه روزایی داشتیم همش تو رویا بودیم که اگه اون عروسک یا ماشین یا اصلا اون حیوون یا اون ..داشتیم چه قدر خوب می شد.آرزوهامونم به اندازه ی خودمون کوچیک بود وای که چه دنیایی بود .تمام عشقمون خدا و مادر و پدر و رویا و افسانه هامون بود.دلم می سوزه دلم واسه بچه های الان می سوزه .که محیط جامعه واسشون اینجوری شده اون زمان ما بازیامون لی لی (دختر)ماشین بازی و فوتبال(پسر)بود اما حالا بچه ها ی الان یه گوشی دستشون گرفتن و به فکر چه چیزایی که نیستن من که دیگه نمی بینم بچّه های الان قایموشک بازی کنند یا کلا اصلا بازی کنند..خودتون بهتر میدونین دیگه.واقعا چرا این جوری شده چرا همه می خوان از بچّگی بزرگ بشن....نمی دونم شاید به خاطر خانواده ها هم باشه علاوه بر جامعه....دلم براشون می سوزه که بچگی نکردن ...اون زمونا می گفتن بچه ها پاکن(به قول خودمون اینکه بچس فعلا هیچی حالیش نیست)امّا حالا چی.....فسقل بچس میخواد قورتت بده...نظر شما چیه؟راستی الان که مینویسم داره صدای رعدوبرق می آد....(پیام بازرگانی)

حرف آخر:عجب صبری خدا دارد.....




موضوع مطلب :


سه شنبه 87 خرداد 7 :: 9:37 عصر :: نویسنده : افسانه
سلام بچه ها خیلی بی وفا شدین نظر نمی دینnazar bede


موضوع مطلب :


دوشنبه 87 اردیبهشت 23 :: 3:52 عصر :: نویسنده : افسانه

اگر تنهاترین تنهایان شوم بازهم خدا هست افسانه




موضوع مطلب :


پنج شنبه 87 اردیبهشت 19 :: 7:46 عصر :: نویسنده : افسانه


اس ام اس ها

1-تمام گلهارو هم اگه به پات بریزم کمه چون     پات خیلی بو میده.

2-میدونی بنی آدم اعضای یکدیگرند یعنی چی؟یعنی...مثلا تو جیگر منی.

3-بی تو ...هرگز...با تو........صبر کن از بابام اجازه بگیرم...نه نمیزاره!!




موضوع مطلب :


< 1 2
درباره وبلاگ

پیوندها
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 26
بازدید دیروز: 21
کل بازدیدها: 200711



قالب بلاگفا

قالب وبلاگ

purchase vpn

بازی اندروید