ಌಌتنهاترین عشق یه عاشق دل شکستهಌ᠐
یکشنبه 89 خرداد 2 :: 5:30 عصر :: نویسنده : افسانه
آه خدا...... گفتم خسته ام.گفتی: لا تقنطوامن رحمته الله...از رحمت خدا نا امید مشوید.(زمر/53) گفتم هیشکی نمی دونه تو دلم چی می گذره....گفتی:ان ان الله بین المرء و قلبه....خدا حائل است میان انسان و قلبش(انفال/26) گفتم:هیچ کسی رو ندارم....گفتی:نحن اقرب الیه من حبل الورید....ما از رگ گردن به انسان نزدیکتریم(ق/16) گفتم:ولی انگار اصلا منو فراموش کردی....گفتی:فاذکرونی اذکرکم.....منو یاد کنید تا یاد شما باشم(بقره/152)
موضوع مطلب : یه شب فانوس راه تار من باش از این جا تا ابد غمخوار من باش چو می سوزد ز تنهایی دل من بیا تنها تو یار من باش
موضوع مطلب : می خواهم بگویم دوستت دارم اما نمی دانم چگونه بگویم تا تو تلاطم عشق را در سینه ام در یابی تو خود بگو چگونه بگویم چگونه بگویم تا اشک در چشمانم جمع نگردد و من برای پاک کردن اشکهایم لحظه پلکهایم را نبندم و حتی برای این لحظه کوتاه از دیدنت محروم نشوم می خواهم بگویم دوستت دارم آری آری... دوستت دارم به گرمی قطره اشکی که از چشم سرازیر می شود و به سردی قطره اشکی که از زیر چانه می چکد دوستت دارم به لطافت آن برگی که تا سبز بود و بالای درخت دوستش داشتیم و چون فلک زردش کرد و به زمین افتاد زیرپایمان از شکستن استخوان هایش لذت بردیم موضوع مطلب : |
منوی اصلی آرشیو وبلاگ پیوندهای روزانه پیوندها آمار وبلاگ بازدید امروز: 2
بازدید دیروز: 7
کل بازدیدها: 203217
|
|