من ولي تمام استخوان بودنم لحظه هاي ساده ي سرودنم درد مي کند انحناي روح من شانه هاي خسته ي غرور من تکيه گاه بي پناهي دلم شکسته است کتف گريه هاي بي بهانه ام بازوان حس شاعرانه ام زخم خورده است
سلاماين چن وقته خيلي دلم هواي قيصر کرد................ ديروز و هواي شرجي و من و قيصر! بيشتر از يکماه بود که نرفته بودم مزارش....
سلام
چرا ديگه افسانه نمينويسه؟
سلام . دوست من
وبلاگ زيبايي داريد . خوشحال ميشم به من سر بزني.
*********كسب درآمد فقط با يك كليك**********
اگه ميخواي وقتي وارد وبلاگ شدي. روي بنر هاي بالاي صفحه كليك كن .
سلام دوستعيدت مبارکبه اميد ظهورش.....بهترين ها رو برات آرزو ميكنم
سلام خيلي دوست داشتم اسم وب منم تو ليست لينك دوستانتون بود .البته اگه جسارت نباشه
اين كامنت تو نيس؟؟؟؟؟؟ديگه چرا نميايي پيشم؟